1- دیروز چهارمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات متهمان اغتشاشات اخیر کشور در حالی برگزار شد که عده ای از عوامل اصلی و جریان ساز این ماجرا، پای میز محاکمه حاضر شدند. اعترافات متهمانی چون حجاریان، امین زاده و رمضان زاده به وضوح بر تحلیل هایی که سرشاخه های اصلی آشوبهای خیابانی پس از انتخابات را بیرون از مرزهای کشور جستجو می کرد و آرایش آشوب ها و روشهای آشوبگران را مطابق مختصات انقلاب های مخملی می شمرد، صحه گذاشت. سعید حجاریان-عضو شورای مرکزی حزب مشارکت- که همگی وی را تئوریسین جبهه اصلاحات می خوانند، در بخشی از اعترافات خود به این موضوع تصریح می کند:«قرار بود از تجارب بنیاد سوروس در جهت انقلاب رنگی استفاده کنیم.»
2- شاید قصه انقلاب مخملی به ماجراهای پس از انتخابات محدود نشود و عقبه آن به 10 سال پیش برگردد؛ 18 تیر 1378و اغتشاشاتی که آن روزها جامعه را دچار التهاب کرد.
روزهای نخستین سال 78 بود که نتانیاهو، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی خواستار اجرای پروژه «انفجار از درون» در ساختار حکومتی و نظام جمهوری اسلامی شد و تاکید کرد؛ باید با ایران همان کاری را کرد که در شوروی سابق اتفاق افتاد. برخی از مدعیان اصلاح طلبی نیز همان روزها با مصاحبه و درج مقاله در روزنامه های زنجیره ای سعی داشتند کشور را با شوروی سابق مقایسه کرده و شرایط هر دو را یکسان نشان دهند تا جایی که خاتمی را نیز گورباچف ایران خواندند. غافل از آنکه نه شورش های تیر78 و نه آشوبهای تیر 88 هیچکدام راه به جایی نبرد و نتوانست در پیکره صلابت مردم و نظام، کوچکترین روزنه ای باز کند.
جایگاه انقلاب الهی و اسلامی ایران با حکومت الحادی و سوسیالیستی شوروی و همینطور نظامهای حاکم بر کشورهای آسیای میانه از قبیل گرجستان و اوکراین، تفاوت های ماهوی و عمیق دارد. نظام و حکومت اسلامی ریشه در باورهای دینی مردم داشته و مردم آن را متعلق به خود می دانند. پایگاه مردمی حاکمیت طی 30 سال انقلاب اسلامی آنچنان استوار شده که بادهای مسمومی چون انقلاب رنگی و موج سبز نمی تواند آن را متزلزل سازد.
اما در طول دهه گذشته، چه در زمانه ای که قدرت دست اصلاح طلبان بود و چه طی سالهایی که بیرون گود نقشه ورود و نفوذ در بدنه حاکمیت را می کشیدند، امثال همین هایی که امروز در پیشگاه عدالت و ملت لب به اعتراف گشوده و طلب حلالیت می کنند!! با قلم های زهرآگین خود و آمد و شدهایی که در خلال آن ماموریت های جدید تعریف می شد، سعی داشتند تا مقدمات بروز یک ناآرامی دیگر که -به زعم خود- کارساز باشد را فراهم کنند. به همین منظور انتخابات ریاست جمهوری را نشانه رفتند و با رمز «تقلب» آشوبهای خیابانی را که ظاهر آن اعتراض به نتایج انتخابات و هدف نهایی آن برای برنامه ریزان اصلی، ضدیت با نظام و حاکمیت دینی بود، به راه انداختند.
3- شاید تا قبل از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم کمتر کسی باور می کرد که رقیب شکست خورده انتخابات-موسوی- معبری برای قشون کشی و تهاجم کسانی شود که قصد براندازی نظام را دارند. اما حوادث بعدی و بیانیه ها و موضع گیری ها و هواداری سلطنت طلب ها و منافقین و دشمنان تابلودار نظام، پرده ها را کنار زد و نقابها را از چهره ها فرو افکند. معلوم شد تبلیغات انتخاباتی و حتی مناظرات تلویزیونی که تبدیل به محاکمه دولت نهم شده بود، نه برای اثبات خود بلکه مقدمه ای برای آشوبهای بعدی بوده است. با تاکید و اصرار بر «دروغگو» خواندن رقیب و تکرار مدام آن کوشیدند اتهام «تقلب» را باورپذیر کنند!
شاید در نگاه اول اینگونه انتقادات و اظهارنظرها نوعی بهره گیری از تاکتیک های جنگ روانی به منظور انفعال رقیب به حساب می آمد اما موج سهمگین تبلیغاتی غرب- خصوصاً BBC- اهداف و مقاصد پشت پرده را آشکار کرده و از تلاش مرموزانه آنان برای براندازی نرم، خبر می داد.
محسن امین زاده که روز گذشته در جایگاه متهم نسبت به اتهامات خود دفاع - بخوانید اعتراف- می کرد، مدیریت ستاد عملیات روانی مذکور را برعهده داشته و در برج ده طبقه قیطریه - مربوط به فرزند یکی از مسئولان که ارتباط تنگاتنگی با ستاد موسوی داشته- حین ضبط برنامه برای شبکه BBC فارسی دستگیر شده است. شبکه ای که با مصوبه مستقیم مجلس انگلیس آغاز به کار کرده و علی اصغر رمضانپور- معاون فرهنگی عطاءالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت خاتمی- سردبیری آن را برعهده دارد.
احزاب دوقلوی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب که در انتخابات حامی موسوی بودند با توجه به ذهنیت منفی و عمومی مردم نسبت به انگلیس سعی داشتند تا جانبداری BBC از موسوی به صورت غیرمستقیم صورت گیرد، اما شکست در انتخابات و پیروزی قاطع احمدی نژاد باعث شد تا این شبکه اصول حرفه ای را نادیده گرفته و مستقیماً وارد میدان اغتشاشات کشور شود و نقش خود را در طرح کودتای مخملی-اصطلاحاً- رو بازی کند که البته با درایت رهبری نظام و حضور مردم آگاه و انقلابی ناکام ماندند.
4- موسوی دنبال راه اندازی تشکیلات سیاسی است. تشکیلاتی که ظاهراً قرار است به منظور تحکیم اعتراضات با اتکا بر حوادث پس از انتخابات علم شود. تحلیل گران چنین تشکیلاتی را که فاقد دستور سیاسی مشخص و مدون بوده و طبعاً آینده ای مبهم برایش پیش بینی می کنند- جدای از آنکه اساساً قابلیت شکل گیری دارد یا خیر- آن را سپر بلای موسوی قلمداد کرده و مستمسکی برای مقابله با بازداشت وی ارزیابی می کنند.
اعترافات عوامل میانی و میدانی طی محاکمات گذشته به وضوح نقش محوری برخی از خواص -انشاءالله فریب خورده- را آشکار کرده است. سوالی که این روزها ذهن مردم را به خود مشغول داشته، آن است که چرا دستگاه قضایی و امنیت کشور اقدام به بازداشت و محاکمه عوامل اصلی اغتشاشات نمی کند؟!
حمید امیدی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ