در این حرکت شوم که اوباش و شعبان بی مخ ها نقشی اسای داشتند توسط مهدی هاشمی سازماندهی شدند و طی خبری که بنده از سوی یکی از دوستان خود کسب کردم حتی اطاق جنگی نیز تشکیل شده بود که در آن وزیر اطلاعات دولت خاتمی و وزیر کشور دولت خاتمی نقش بسزایی را ایفا می کردند . از طرفی ستاد موسوی دربرج قیطریه  به ستاد جنگ شهری تبدیل شد و ضمن هدایت اوباش به طور مستقیم با عناصر اطلاعاتی و رسانه ای انگلیس در ارتباط بود . برنامه ی کودتاگران همانند برنامه کودتا در ونزولا طراحی شده بود به نحوی که اوباش به دو دسته تقسیم شده بودند . عده ای جهت برخورد فیزیکی با مردم و نیروهای امنیتی و عده ای در لباس بسیجی و یا پلیس جهت برخورد با جوانان فریب خورده ی حامی موسوی سازماندهی شده بودند به نحوی که با بازی این دو گروه آتش خشم در میان مردم و حامیان موسوی شعله ور می شد و عناصر اصلی میتوانستند از این فرصت به وجود آمده برای اجرای کامل نقشه ی خود کمال استفاده را ببرند .

به نظر من در این حوادث دو سه گروه مظلوم ترین اقشار بودند :

گروه اول جوانانی که فریب باند موسوی را خورده بودند و گمان میبردند از عدالت دفاع می کنند غافل از آنکه در دام افرادی گرفتار شده بودند که از آنها به عنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف شوم خود استفاده می کردند و جان این جوانان برای موسوی و باند وی هیچ گونه ارزشی نداشت .

گروه دوم مردم عادی بودند که برخلاف میل خود در میان شعله های این فتنه گرفتار شده بودند و از طرف حامیان موسوی مورد ضرب وشتم قرار گرفتند و اموالشان دچار خسارت شد .

گروه سوم بسیجیان و  پرسنل نیروی انتظامی بودند که برای برقراری نظم و ایجاد امنیت از طرف حامیان چماقدار موسوی بیشترین آسیب را دیدند و دست آخر نیز پس از برقراری آرامش از طرف جریان رسانه ای باند موسوی مورد بدترین تهمتها قرار گرفتند و جرمشان فقط برقراری آرامش در جامعه بود .

البته عملکرد نیروی انتظامی در برخی موارد مورد نقد است از جمله آنکه در مکانهایی که احتمال آشوب زیاد بود و چماقداران موسوی قصد ایجاد اغتشاش در آن مکان را داشتند ، مانند میدان ولی عصر (عج) توسط بعضی  فرماندهان نالایق خود خلع سلاح شدند و با دست خالی مجبور به مقابله با آشوبگران بودند و تعداد زیادی از این فرزندان ملت دچار مجروحیتهای شدید شدند که این خود جای بحث دارد .

حال پس از گذشت چندین هفته از این جریان باید دید که سازمان های اطلاعاتی و امنیتی چه پاسخی برای ملت دارند . امت حزب الله  که اکثریت خاموش این مملکت هستند همچنان منتظرند تا عوامل پشت پرده این اغتشاشات دادگاهی شده و قانون مجازات اسلامی در مورد آنها اجرا شود . از آنجایی که هر روز در رسانه های وابسته به گروهک موسوی و باند حامی او می شنویم ، آنها همچنان در حال برنامه ریزی برای رسیدن به مقصد خود یعنی براندازی نظام هستند .

با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری در نماز جمعه ی تاریخی تهران حجت بر همه تمام شد و در این میان دو گروه باقی می مانند : گروهی که به فرمایشات و اوامر ولی فقیه گردن نهادند و اطاعت امر کردند و دست از اقدامات خود برداشتند و گروهی که به این فرمایشات پدرانه اهمیت ندادند و ضدیت خود را با ولایت فقیه به اثبات رساندند . به نظر من این گروه نه ایرانی هستند و نه مسلمان بلکه محارب با خدا و رسول خدا هستند . آنها نمی خواهند این مردم آب خوش از گلویشان پائین برود بلکه همسو با سران خود در آنسوی مرزها سعی در براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی دارند که حاصل خون هزاران شهید این دیار است . من به عنوان یک بسیجی و یک عضو کوچک از اکثریت خاموش ایران اسلامی از مسؤلان نظام تقاضا دارم با این عناصر خودفروخته بدون ملاحضه ی پیشینه و جایگاهشان طبق قانون اسلام برخورد کند و ریشه ی فتنه را بخشکاند .   والسلام علیکم و رحمت الله